تنها که باشی کربلا را خوب می فهمی
اندازه ی درد و بلا را خوب می فهمی
فریاد هل من ناصرت تا آسمان باشد
لبیکهای بی صدا را خوب می فهمی
لب تشنه باشی مشک هم در بین دندانها
پاسخ به لبیک از اخا را خوب می فهمی
ضرب عمود آهنی ، تیری درون چشم
آنجا صدای آشنا را خوب می فهمی
یعنی برای بار اول گفته ای داداش
در لحظه ی آخر!! حیا را خوب می فهمی
ماه بنی هاشم شوی با یک امان نامه
در حین جان دادن ، وفا را خوب می فهمی
آنجا که تیری ، گردنی را روی بازو دوخت
فریاد و سوز ربنّا را خوب می فهمی
در زیر پای اسب ماندن جای خوبی نیست
وفتی که ماندی شیعه ها را خوب می فهمی
وقتی سرت بر نیزه تا تشت طلا می رفت
برپایی دین خدا را خوب می فهمی
پایش نیفتد حس کنی اندوه زینب را
تک ماندن موسی الرضا را خوب می فهمی
روزی اگر مهمان شدی با بیعت کوفه
شمشیر و تیر و پا گشا را خوب می فهمی
ای کاش می شد کوفه را نفرین کنم امّا...
فرزند زهرا درد ما را خوب می فهمی...